در لندن، در میانهی روزهایی آفتابی که پرواز هواپیماها در آسمان خبر از دیدارهای تازه میدهند، ما با چند شهروند بریتانیایی درباره این جنگ گفتگو کردیم؛ جنگی که در آن سوی جهان حتی بیمارستان و اتاق خواب کودکان را مصون نگذاشت. این تضاد دردناک، پرسشهایی درباره معنای جنگ و سرنوشت انسانها در برابر آن برمیانگیزد؛ پرسشهایی که تنها با شنیدن صدای مردم عادی، اندکی قابل فهمتر میشوند.
سالها بود که اسرائیل از برخورد نظامی با ایران سخن میگفت، آمریکا هشدارهای امنیتی میداد و رسانههای غربی موجی از پیشبینیها و تحلیلهای هراسانگیز به راه میانداختند. این چرخهی تکراری بیشتر به بازی روانی شباهت داشت تا تهدیدی واقعی. بهویژه آنکه مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا، دستکم در ظاهر، مسیر مثبتی را طی میکرد و کمتر کسی باور داشت که پشت این تهدیدهای نمادین، فاجعهای در کمین نشسته باشد. اما صبح روز جمعه، همهچیز ناگهان با یک پیام تغییر کرد: «جنگ شده.»
در پی آن، سیل پیامهایی از حملات موشکی اسرائیل به شهرهای مختلف ایران رسید؛ از تهران تا همدان، از مناطق نظامی تا خانههای مسکونی. ویرانی و مرگ، مرزها را درنوردید و به زندگی بسیاری پایان داد.
حالا که آسمان ایران هدف حملات مرگبار است و ترس به جان بسیاری از مردم، افتاده است. آسمان لندن آرام است، آسمان روشن و بیدغدغهی لندن، جایی که هواپیماها حامل آغوشها و دیدارهای دوبارهاند. تضاد میان این دو تجربه، دردناک و تلخ است. شاید به همین دلیل، واکنش مردم عادی در برابر این جنگ، خود گویاتر از هر تحلیل سیاسی باشد.
دختری ۲۱ ساله که اهل شهری نزدیک لندن است؛ بهتازگی در رشتهی روزنامهنگاری فارغالتحصیل شده و چککردن خبرهای صبحگاهی، عادت روزانه او است: «دیدن هر نوع درگیری وحشتناکه، مخصوصاً وقتی که فقط نظارهگری و احساس ناتوانی میکنی. خیلی دربارهی تاریخچه روابط ایران و اسرائیل نمیدونم، ولی احساس میکنم اسرائیل در برابر ایران، انصاف و عدالت رو رعایت نکرده. واقعاً نمیفهمم چرا بعضیها فکر میکنن خشونت علیه مردم عادی تنها راه حله. با اینکه این اتفاق مستقیماً روی من یا کشورم تأثیر نداره، اما دلم میخواد دولت ما دستکم با کمکرسانی یا موضعگیری صریح، نشون بده که طرف انسانهاست، نه بمبها.» او با وجود فاصله جغرافیایی و محدودیت اطلاعات، از منظری انسانی به مسئله مینگرد. او همان نگاهی را دارد که روزنامهنگاری باید از آن آغاز شود: پرسش از عدالت.
دختری ۲۲ ساله از شهر «ریدینگ» بریتانیاست؛ زادهی خانوادهای دانمارکی، اما بزرگشدهی انگلستان. در آستانهی آغاز مقطع فوقلیسانس در رشتهای مرتبط با تغذیه است: «درباره بمباران ایران توسط اسرائیل شنیدهام. به نظرم خیلی اتفاق عجیبی بود، اما سعی میکنم خودم را از این آشفتگیهای جهان جدا نگه دارم. نه به ایران و نه به اسرائیل وابستگی خاصی ندارم و معمولاً تلاش میکنم زیاد درگیر اخبار نشم. طبیعتاً اتفاق دردناکیه، اما چیزی نیست که ذهنم رو دائماً درگیر کنه یا انرژیم رو بگیر. البته فکر میکنم این درگیریها در سطح کلان، روی سیاست خارجی کشور، دفاع ملی و موضع سیاسی بریتانیا تأثیر میذاره، ولی در زندگی شخصی و روزمرم تا حالا چیزی ندیدم که مستقیماً من رو تحت تأثیر قرار بدهد.»
پسری ۲۰ ساله با موهای فرفری مشکی است؛ متولد لندن و حالا در حال تمام کردن لیسانس حقوق است: «من نگران جان شهروندان بیگناهی هستم که بین تیراندازیها گرفتار میشوند؛ قطعاً این موضوع روی شهروندان بریتانیایی تأثیر میگذارد. ما فقط شهروندان کشور خود نیستیم بلکه شهروندان جهانی هستیم و این بحرانها تأثیرات ژئوپلیتیکی روی زندگی ما دارند. علاوه بر این، ما همه انسانیم و قلب داریم، این وضعیت نادرست و دردناکه. من برای همه کسانی که درگیر این درگیریها هستند و کسانی که تحت تأثیر اون قرار گرفتند، احساس نگرانی میکنم.» برای او، جنگ ایران و اسرائیل نه یک موضوع دور که یک رنج مشترک انسانی است.
جنگ، در ظاهر فقط موشک و سیاست و ارتش است، اما در واقعیت، داستان فروریختن خانهها، از بین رفتن رؤیاها و جان باختن کسانیست که قرار نبود سرباز باشند. گزارش ما از لندن نشان میدهد که این درد، هرچند ممکن است در خیابانهای آرام بریتانیا حس نشود، اما در قلبهایی که هنوز انسانیت دارد، حس میشود. در جهانی که آسمان یک کشور با بمب و آسمان کشوری دیگر با پرواز مسافران پر میشود، مسئولیت ما در شنیدن صدای درد، مهمتر از همیشه است.
در گفتوگوی فراز با دو نماینده مجلس بررسی شد:
گفتوگوی فراز با مشاور سازمان محیط زیست
جشنی برای کودکان کار
جزیره به روایت یکی از قدیمیترین ساکنانش